۱۳۹۵ تیر ۱۰, پنجشنبه

در جستجوی حقیقت!

 
علم و مذهب هر دو مدعی جستجوی حقیقت هستند.جقیقت به این معنی است که چه چیزی واقعی و چه چیزی مجازی است.منطقا" لازم است که حقیقت وجود داشته باشد.برای مثال وجود انسان ها و حیوانات یک حقیقت است.حال سوال اینجاست که این زندگی چگونه بوجود آمده است؟
مذهب و علم هر دو در تلاشند تا حقیقت زندگی را روشن سازند.
برای مثال انسانی را که معتقد به فرضیه تکامل است در نظر بگیرید.او معتقد است حیات بر اثر یکسری جهش های نتیکی اتفاقی و بدون کمک نیروی ماوراء الطبیعه( خدا) بوجود آمده است.
مسیحیت معتقد است که حیات توسط خدا خلق شده است.طبعا" هر دو این نظرات نمی توانند درست باشند‘ چرا که در تعارض با هم قرار دارند و این یک اصل منطقی است که دو موضوع متناقض نمی توانند همزمان صحیح باشند.خدا نمی تواند هم وجود داشته باشد و هم نداشته باشد.
یک بودائی معتقد است که بودا معرفت را دریافت کزده بوده ‘که او را به درجه کمال رسانده بوده است.
یک مسلمان معتقد است که حضرت محمد حقیقت را از خدا دریافت کزده بوده و این حقیقت در قرآن نوشته شده است.یک مسیحی معتقد است که عیسی پسر خداست و به خاطر گنا هان بشریت کشته شده است و یک کافر معتقد است که ماده و زندگی بدون دخالت خدا بوجود آمده اند.
هر کدام از این گروهها معتقد است که حقیقت را بیان می کنند.از آنجائیکه بسیاری از این اعتقادات در تعارض با یکدیگرند‘ طبعا" همگی نمی توانند صحیح باشند.
از آنجائیکه همه نظرات نمی توانند صحیح باشند باید راهی برای تشخیص حقیقت وجود داشته باشد.آیا ما می توانیم واقعیات را به گونه ای بیازمائیم تا حقیقت را دریابیم.


آیا حقیقت مهم است؟

آیا زندگی پس از مرگ وجود دارد؟آیا خدا وجود دارد؟ آیا این زندگی مهم است؟ اینها سوالات مهمی هستند و بر مبنای اینکه اعتقادات ما چه باشد‘ ما راه خود در زندگی را انتخاب می کنیم.
بطور مثال اگر کسی معتقد باشد که حقیقت‘ عدم وجود خداست و این زندگی همه آن چیزی است که وجود دارد‘ او زندگیش را بر مبنای آنچه که این دنیا عرضه می دارد بنا می کند و نگران آنچه پس از مرگ اتفاق می افتد نخواهد بود.یک مسیونر مسیحی معتقد است این دنیا فانی است و ابدیت در بهشت است‘ لذا ممکن است زندگیش را در شرایط بسیار سختی در کشوری دور سپری کند تا به مردم آنجا در رابطه با مسیح یگوید. ما همگی بر مبنای آنچه که حقیقت می پنداریم‘ عمل می کنیم.
اگر کسی به زندگی پس از مرگ اعتقاد نداشته باشد‘ بنابراین این موضوع را نیز دنبال نمی نماید. مشکل این است که چگونه میتوان تشخیص داد که آیا این موضوع مهم است یا نه.ما باید به گونه ای به دنبال کشف حقیقت باشیم.اگر شواهد حاکی از عدم اهمیت زندگی پس از مرگ باشد‘ پس چرا باید نگران مرگ بود‘ در حالیکه اگر شواهد حاکی از وجود زندگی پس از مرگ نیز باشند و وقایع این زندکی ما ابدیت ما را رقم بزند‘ آنگاه لازم خواهد بود به دنبال حقیقت باشیم.

کسیکه باور دارد مرگ بی اهمیت است‘ نگران اینکه پس از مرگ به کجا خواهد رفت هم نخواهد بود.حال آنکه اگر ما پس از مرگ به دنیای دیگری برویم(بهشت یا جهنم) ‘ آنگاه ممکن است نگران مرگ و عواقب آن نیاشیم و ممکن است به دنبال نقشه ای باشیم تا مسیر ما را به گونه ای مشخص کند که به مقصد دلخواه برسیم.یک نقشه در بسیاری جهات شبیه حقیقت است‘ اگر شما حقیقت را دریابید‘ راه را خواهید یافت.بنابراین اگر بهشت و دوزخی وجود داشته باشد مهم است که بدانبم چگونه به بهشت برویم و از جهنم دوری گزینیم. پس سوال این است :" آیا ما باید نگران آنجه پس از مرگ رخ خواهد داد باشیم؟"
عیسی می گوید باید نگران بود. او اینگونه در رابطه با مقصد نهائی روح به ما می آموزد.
او می گوید ارزش روح هر کسی بیش از بدست آوردن دنیاست.
" برای شما چه فایده ای دارد اگر تمام دنیا را داشته باشید ولی زندگی جاوید را از دست بدهید‘آیا چیزی پیدا می شود که قدر و قیمت آن از زندگی جاوید بیشتر باشد." متی 16:26
آیا این گفته عیسی مسیح حقیقت دارد؟ اگر مسیحیت واقعیت نداشته باشد‘ آنگاه نباید به گفته های عیسی مسیح توجهی کرد. ولی عیسی حقیقت را می گوید و جهنم یک واقعیت است و بنابراین هیچ چیز مهمتر از کشف حقیقت نیست.


عیسی تنها راه نجات

مسیحیت مدعی بیان حقیقت است. اولا" عیسی مسیح خود را حقیقت مطلق می داند به این معنی که تنها راه رسیدن به خدا از طریق اوست.ثانیا" عیسی می گوید آنان که به او ایمان داشته باشند در زندگی جاودانی خود ایمن خواهند بود.

. اینها عباراتی محکم و واضح هستند.ولی آیا حقیقت دارند؟ آیا شواهدی مبنی بر حقانیت ادعا های عیسی وجود دارد؟

" عیسی به او فرمود: راه منم. راستی منم. زندگی منم. هیچ کس نمی تواند به خدا برسد مگر بوسیله من." یوحنا 14:6

" آنانکه به او ایمان داشته باشند از گناه نجات پیدا کنند و زندگی جاوید بیابند‘ زیرا خدا به قدری مردم جهان را دوست دارد که یگانه فرزند خود را فرستاده است تا هر که به او ایمان آورد هلاک نشود‘ بلکه زندگی جاوید بیابد. خدا فرزند خود را فرستاده است نه برای اینکه مردم را محکوم کند‘ بلکه بوسیله او نجاتشان دهد." یوحنا -17 3:15

برای نجات چه باید کرد؟

ممکن است کسی بپرسد نجات ‘نجات از چه؟ مطابق انجیل بشری که توسط خدا آفریده شده است‘ همانند خدا جاودان است و کسیکه آفریده شود هیچگاه فنا نخواهد شد.سوال این است که او کجا خواهد بود؟ خدا عاری از هر گونه گناه است و گناه آنان باید پرداخت شود. تنها راهی که کسی بهای گناه خود را بپردازد ‘ قربانی شدن خود اوست. کسانیکه با گناهانشان بکیرند‘ از خدا جدا خواهند بود. خدا که بر درماندگی بشر آگاه است پسر خود عیسی مسیح را از آسمان به زمین فرستاد تا بهای گناهان ما را بر روی صلیب بدهد. وقتی کسی این هدیه نجات بخش خدا را بپذیرد‘ بهای گناهان وی با آنچه مسیح انجام داده است پرداخت می شود.

« او تعجب می کند که چرا کسی نیست به داد مظلومان برسد پس اوخود آماده می شود که ایشان را نجات دهد، زیرا او خدای عادلی است. خداوند عدالت را مانند زره می پوشد و کلاه خود نجات را بر سر می گذارد. سراسر وجود او آکنده از حس عدالتخوا هی است. او از ظالمان انتقام خواهد کشید.» اشعیا 17-16: 59

هفتصد سال قبل از میلاد عیسی مسیح، اشعیای پیغمبر درباره او نوشته است و اینکه چگونه مرگ او بهای گناهان همه بشریت را خواهد پرداخت. کتاب مقدس، مسیح را به عنوان " زره خداوند " در آیه های اشعیا 53:1 و 59:16 معرفی می کند.خداوند از طریق عیسی مسیح ما وساطت ما را کرده است چرا که شرایط و وضعیت ما ناامید کننده بوده است.
خداوند از طریق جسم یک انسان وارد دنیای ما شد تا بخاطر گناهان ما بمیرد، تا ما بتوانیم به او برسیم.

« خداوند در برابر چشمان تمام قوم ها قدرت مقدس خود را به کار خواهد برد و قوم خود را نجات خواهد داد تا همه آنرا ببینند.» اشعیا 52:10
« اما چه کم هستند کسانیکه این حقیقت را باور می کنند و چه کم هستند کسانی که قدرت خداوند به آنها آشکار شده است.» اشعیا 53:1

۱۳۹۵ فروردین ۱۷, سه‌شنبه

خط فهم

بر اساس محاسبه یک قتصاددان در تهران خانواده های دارای درآمد کمتر از 2 میلیون و 300هزار تومان زیربر اساس محاسبه یک اقتصاددان در تهران خانواده های دارای درآمد کمتر از 2 میلیون و 300هزار تومان زیر خط فقرند. اما آیا جامعه شناسی هم پیدا میشود جرات کند، خط فهم را تعیین کند و تعداد کسانی که زیرخط فهم هستند را نیز اندازه گیری کند؟ براستی مشکل ما خط فهم است یا خط فقر؟ می توان 11 نشانه زیرخط فهم بودن در نظر گرفت:
🔘 وقتی من سوار ماشین 50 میلیونی هستم اما ته مانده سیگارم را به بیرون پرت می کنم ، زیر خط فهمم. 🔘 وقتی به راحتی و قبل از دست کم یک بار مقایسه بر اساس اعداد و ارقام خود را (ایرانیان) باهوش تر از تمام ملل می دانم، زیر خط فهمم. 🔘 وقتی به فرزندم اجازه نمی دهم که باورهای مرا به چالش بکشد، زیر خط فهمم. 🔘 وقتی زمانی که صرف دیدن «تکرار» سریالی که دیشب نگاه گرده ام از زمانی که برای خواندن کتاب های عمیق و تحلیل های کارشناسانه روزنامه می گذارم، بیشتر است، زیرخط فهمم . 🔘 وقتی حاضرم برای یک پیتزا به همراه نوشابه و سیب زمینی و سالادش 20 هزار تومان بدهم اما برای خرید یک کتاب 15 هزارتومانی دل درد می گیرم، زیر خط فهمم. 🔘 وقتی ارزش طلا، ساعت و لباسی که به همراه دارم بیشتر از مجموع قیمت کتاب هاییست که در ذهن دارم، زیر خط فهمم. 🔘 وقتی معیشت دیگران برای من مهم نیست و بخشی از مالم را برای نجات زندگی همسایه، همشهری و هم سرزمینم اختصاص نمی دهم ، زیرخط فهمم. 🔘 وقتی تاریخ نمی خوانم یا نمی دانم و تاریخ را دوباره و بلکه چندباره تکرار می کنم، زیرخط فهمم. 🔘 وقتی نیم ساعت درباره نحوه لباس پوشیدن خواننده زن یک برنامه تلویزیونی گفتگو میکنم اما حاضر نیستم نیم ساعت خلوت و تفکر کنم ، زیر خط فهمم. 🔘 وقتی پارتی بازی، رانت خواهی، کم کاری، کم فروشی، خیانت در امانت و رشوه را راه ثروتمند شدن می دانم و تلاش، کوشش، عرق ریختن، شرافت، وجدان را به سخره می گیرم، زیرخط فهمم. 🔘 وقتی محاسبه عقلایی فایده-هزینه، برنامه ریزی و آینده نگری را به هیچ می انگارم و «در لحظه» تصمیم می گیرم و بدون حساب و کتاب (عشقی-کشکی) عمل می کنم، زیر خط فهمم. خط فقرند. اما آیا جامعه شناسی هم پیدا میشود جرات کند، خط فهم را تعیین کند و تعداد کسانی که زیرخط فهم هستند را نیز اندازه گیری کند؟ براستی مشکل ما خط فهم است یا خط فقر؟ می توان 11 نشانه زیرخط فهم بودن در نظر گرفت:
🔘 وقتی من سوار ماشین 50 میلیونی هستم اما ته مانده سیگارم را به بیرون پرت می کنم ، زیر خط فهمم. 🔘 وقتی به راحتی و قبل از دست کم یک بار مقایسه بر اساس اعداد و ارقام خود را (ایرانیان) باهوش تر از تمام ملل می دانم، زیر خط فهمم. 🔘 وقتی به فرزندم اجازه نمی دهم که باورهای مرا به چالش بکشد، زیر خط فهمم. 🔘 وقتی زمانی که صرف دیدن «تکرار» سریالی که دیشب نگاه گرده ام از زمانی که برای خواندن کتاب های عمیق و تحلیل های کارشناسانه روزنامه می گذارم، بیشتر است، زیرخط فهمم . 🔘 وقتی حاضرم برای یک پیتزا به همراه نوشابه و سیب زمینی و سالادش 20 هزار تومان بدهم اما برای خرید یک کتاب 15 هزارتومانی دل درد می گیرم، زیر خط فهمم. 🔘 وقتی ارزش طلا، ساعت و لباسی که به همراه دارم بیشتر از مجموع قیمت کتاب هاییست که در ذهن دارم، زیر خط فهمم. 🔘 وقتی معیشت دیگران برای من مهم نیست و بخشی از مالم را برای نجات زندگی همسایه، همشهری و هم سرزمینم اختصاص نمی دهم ، زیرخط فهمم. 🔘 وقتی تاریخ نمی خوانم یا نمی دانم و تاریخ را دوباره و بلکه چندباره تکرار می کنم، زیرخط فهمم. 🔘 وقتی نیم ساعت درباره نحوه لباس پوشیدن خواننده زن یک برنامه تلویزیونی گفتگو میکنم اما حاضر نیستم نیم ساعت خلوت و تفکر کنم ، زیر خط فهمم. 🔘 وقتی پارتی بازی، رانت خواهی، کم کاری، کم فروشی، خیانت در امانت و رشوه را راه ثروتمند شدن می دانم و تلاش، کوشش، عرق ریختن، شرافت، وجدان را به سخره می گیرم، زیرخط فهمم. 🔘 وقتی محاسبه عقلایی فایده-هزینه، برنامه ریزی و آینده نگری را به هیچ می انگارم و «در لحظه» تصمیم می گیرم و بدون حساب و کتاب (عشقی-کشکی) عمل می کنم، زیر خط فهمم.

۱۳۹۴ بهمن ۱۴, چهارشنبه

آن شاه که به صد مهره نمی باخت،تاج رو از سرش تو میدون، لشکر پیاده انداخت

این بازیها و صحنه سازیها تاریخ مصرف دارد اینکه میگویند انقلاب، فرزندان خود را میخورد، مصداقش حال و روز این روزهای جمهوری اسلامی است. اوضاع آنقدر خراب است که دیگر جش نهای سالگرد انقلاب هم نمی تواند اتحاد را بین طرف های درگیر برقرار کند و برعکس تبدیل به صحنه درگیری آنها شده است. مهوری اسلامی که روز به روز ضعیف تر از قبل می شود این روزها وارد 37 سالگی شده و مثل سال های گذشته در حال برگزاری جشن های تشریفاتی و تکراری است اما داستان ردصلاحیتهای مجلس شورای ملی و مجلس خبرگان، سران نظام را روبروی هم قرار داده است. عده ای در رینگ و جلوی چشم مردم به همدیگر حمله میکنند و عده ای هم در پشت صحنه در حال بازیسازی و مدیریت صحنه اصلی هستند. به قول داریوش خواننده محبوب:" اونا که اول بازی، توی خونه تو و من، پیش پای اسب دشمن اون همه سربازو چیدن، ببین امروزم تو بازی میون شاه و وزیرن، هنوزم بدون بازی مارو دارن بازی میدن." بله مثل همیشه آنهایی که در چند دهه اخیر با تصمیم سازیهای هدفمند، شرایط را طوری رقم زده اند که مردم در بلاتکلیفی به سر ببرند و از چپ به راست سرگردان باشند، باز هم در حال طراحی صحنه دیگری هستند تا یک انتخابات تشریفاتی و از پیش مشخص شده را برگزار کنند و به دنیا این طور نشان بدهند که دموکراسی در ایران جریان دارد غافل از اینکه دستشان برای همه رو شده است. خامنه ای میگوید آنهایی که انقلاب و نظام را قبول ندارند هم بیایند و رای بدهند اما بعد تاکید میکند که اینها فقط اجازه دارند رای بدهند نه اینکه برای مجلس کاندیدا شوند. هم خودشان را مسخره کرده اند هم دنیا را. توهین از این علنی تر که مردم فقط برای رای دادن خوب هستند ولی آنجا که قرار است نامزد انتخابات شوند این شورای نگهبان منتخب رهبر است که باید صلاحیتها را تایید کند؟ تو روی مردم نگاه میکنند و شعورشان را به بازی میگیرند. کارشان به جایی رسیده که حتی خودشان را هم تحمل نمیکنند و هم نوه خمینی را رد صلاحیت میکنند و هم به هاشمی رفسنجانی و خانواده اش میتازند. از بیرون که به قضیه نگاه کنی همه اینها مثل هم هستند و خواسته و ناخواسته دارند به مردم و کشور خیانت میکنند اما همینکه به جان هم افتاده اند و همدیگر را تحمل نمی کنند نشان میدهد که انقلاب در حال خوردن فرزندان خود است. این جنگ و دعواها معلوم نیست چه سرانجامی دارد ولی هر چه هست هزینه های مردم و کشور را بالا می برد و مملکت را در چاله و چوله های مرگبارتر می اندازد و البته جیب آقابان و سران نظام را پرتر میکند. غافل از اینکه این آتش سازیها هم بالاخره تاریخ مصرف دارد و روزی دامن خودشان را میگیرد چه آنهایی که تظاهر به طرفداری از مردم میکنند و چه آنهایی که در بالاترین لابه ها و امن ترین پستهای این نظام، جا خوش کرده اند. و باز هم یه قول داریوش عزیز:" یادشون رفته که آن شاه که به صد مهره نمی باخت،تاج رو از سرش تو میدون، لشکر پیاده انداخت. نویسنده : عباس اسلان خان افشار

۱۳۹۴ دی ۳۰, چهارشنبه

چرا من اینقدر ازاین نظام بدم می آید وبا آن مخالفت میکنم ؟



یکی از برادران ارزشی و حزب الهی گوگل پلاس در کامنتی از من پرسیده که :
چرا اینقدر از این نظام بدت می آید و با آن مخالفت میکنی ؟
که من قبل از پاسخ دادن به پرسش ایشان اول باید به این برادر متفاوت از صمیم قلب تبریک بگویم ، زیرا ایشان اولین برادر ارزشی و حزب الهی هستند که قبل از آنکه مرا مزدور استکبار جهانی بدانند و بنامند و با توهین و تهمت و تحقیر و تهدید بنده را بنوازند و مورد لطف قرار بدهند در کمال عدل و انصاف و با درایت و فهم و شعور یک انسان عادی و معمولی اول از من دلیل مخالفت و انزجار مرا پرسیدند و جویا شدند !
من این حرکت انسانی و این واقعه خجسته و فرخنده را نقطه عطفی در تاریخ دنیای مجازی ایرانیان میدانم و این پرسش را به فال نیک گرفته و آنرا نشانه هائی از رویکرد و گرایش این برادران ارزشی و حزب الهی به خرد و تعقل میدانم و میبینم .
(( و از تمام دوستان مخالف و منتقد جمهوری اسلامی میخواهم که آنها هم یکبار این پرسش را از خود بکنند و به آن پاسخ بدهند ))
و اما در پاسخ به پرسش این برادر باید خدمت ایشان و تمام برادران دیگر عرض کنم که من از این نظام بدم می آید بدلیل آنکه :
بنیانگزار این نظام به من دروغ گفت ،
بنیانگزار این نظام به آنهمه احساس من با یک هیچ بزرگ بعد از ۱۵ سال جواب داد ،
بنیانگزار این نظام هزار وعده داد و به یکی از آنها عمل نکرد ،
بنیانگزار این نظام بجای برپائی حکومت عدل و دادن آزادی ، چوبه دار برپا کرد ،
بنیانگزار این نظام با برچیدن دیکتاتوری فردی سلطنتی یک دیکتاتوری فردی مذهبی برپا کرد ،
بنیانگزار این نظام هم قلم ها را شکست و دهان ها را با مشت و گلوله بست ،
بنیانگزار این نظام با احساسات مردم بازی کرد و به اطمینان آنها خیانت کرد ،
و بنیانگزار این نظام با افکار و تصمیمات خودش و یا اجرای دستورات محوله کشورمرا به بیراهه برد و روزگارش را به تاریک ترین و سیاهترین دوران خودش تبدیل کرد و از آن یک کشور عقب مانده مصیبت زده و ویران و منزوی در جهان ساخت.
من از این نظام بدم می آید به دلیل آنکه :
در شب پیروزی و برپائی خودش بر بام مدرسه به تصفیه حساب شخصی پرداخت ،
و برای انتخاب کردنش فقط دو گزینه آری ء خیر را به من اعمال کرد و در مقابلم نهاد،
و بجای وعده خدمت کردن ، مشغول چپاول و غارت کردن شد ،
و بجای زندگی و ساختن فقط کشت و اعدام کرد و ویران ساخت .
من از این نظام بدم می آید :
بخاطر آنکه برای صادر کردن خودش مسبب یک جنگ هشت ساله ویرانگر شد ،
بخاطر آنکه برای گرفتن کربلا و رفتن به قدس بهترین دوستان مرا به کشتن داد .
بخاطر آنکه برای رفع فتنه درعالم ، جوانی مرا تباه کرد و بر باد داد ،
بخاطر آنکه به بهانه آزادی قدس تمام آزادی های ما را از ما گرفت ،
بخاطر آنکه به اسم شهادت صدها هزار جوان این مملکت را به کام مرگ فرستاد ،
بخاطر آنکه با ادامه جنگ فقط به شرکت های تسلیحاتی غرب منفعت رساند ،
بخاطر آنکه بعد از هشت سال با خوردن یک جام زهر آنرا با خفت تمام کرد ،
بخاطر آنکه بجای گرفتن غرامت برای دشمن نیروگاه و جاده و بیمارستان میسازد .
من از این نظام بدم می آید به دلیل آنکه :
نه تنها فقر را ریشه کن نکرد ، بلکه مردم را بفروختن کلیه وادار کرد ،
نه تنها ریشه فحشا را خشک نکرد ، بلکه سن فحشا را به ۱۳ سال رساند ،
نه تنها اعتیاد را از بین نبرد بلکه با آن کاسبی راه انداخت ،
نه تنها به جوانان اهمیت نداد بلکه رکورد دار فرار مغز ها شد ،
نه تنها به خودکفائی نرساند بلک مملکت را سطل آشغال چین و روسیه کرد ،
من از این نظام بدم میاد بخاطر آنکه زندان هایش پر است ،
من از این نظام بدم میاد بخاطر آنکه روزی چند نفر را اعدام میکند ،
من از این نظام بدم میاد بخاطر آنکه فقط حق با خودش هست ،
من از این نظام بدم میاد چون تمام خدمتگزاران آن دزد و رشوه بگیر و اختلاس گر هستند ،
من از این نظام بدم میاد بخاطر اینکه تحمل حتی یک حرف و فکر مخالف را ندارد ،
من از این نظام بدم میاد چون به همه دروغ میگوید ،
من از این نظام بدم میاد چون به هیچکدام از وعده هایش عمل نمیکند ،
من از این نظام بدم میاد چون بچه های غزه از بچه های کشور خودمان عزیزتر هستند ،
من از این نظام بدم میاد چون سرنوشت مردم فلسطین و لبنان برایش از سرنوشت من و دیگر ایرانیان مهمتر است ،
من از این نظام بدم میاد که بجای کمک کردن به مردم خودمان به مردم دیگر کشور ها کمک میکند ،
من از این نظام بدم میاد چون میتواند در ظرف ۲۴ ساعت مخالفش را در هر کجای دنیا خفه کند و بکشد ولی پس از سه ماه نمیتواند چند نفری که به صورت دختران و زنان هموطن من اسید پاشدند را دستگیر کند،
من از این نظام بدم میاد چون جوانانی را برای تجاوز به عنف به دار میکشد ولی به مدیران خودش که به مادر میهن تجاوز میکنند کاری ندارد ،
من از این نظام بدم میاد چون برای دزدین یک مرغ دست مجرم را قطع میکند ولی به دزدان میلیاردی حبس تعلیقی میدهد ،
من از این نظام بدم میاد چون پس از ۳۶ سال هنوز یک کار ، فقط یک کار در راه منافع ملی و برای آرامش و آسایش مردم انجام نداده و به پایان نرسانده ...
من از این نظام بدم میاد چون ...
آیا با این همه دلایل من حق مخالف بودن و مخالفت کردن با این نظام را ندارم ؟
حالا من از این برادر و دیگر برادران ارزشی و حزب الهی میپرسم :
برادر من تو چرا اینقدر از این نظام خوشت می آید و از آن حمایت میکنی ؟
حالا تو بگو و دلیل بیاور که چرا از این نظام بدت نمی آید ؟
حالا تو بگو که از کدام کار آنها دفاع میکنی ؟
حالا تو بگو چطور به چنین کسانی اطمینان میکنی و از آنها توقع درست و پاک بودن و ساختن این مملکت را داری ؟
به قلم : مصطفی نیک کردار

۱۳۹۴ دی ۲۸, دوشنبه

قوه قضاییه ایران: بر اساس قرآن، قصاص مایه حیات است

معاون فرهنگی قوه قضاییه درایران گفته است: برابر نص صریح قرآن قصاص مایه حیات است و نمی توان آن را نادیده گرفت.


معاون فرهنگی قوه قضاییه درایران با اعلام اینکه غرب از طریق تبلیغات در حال گسترش تفکر سکولار و لیبرال در جامعه ایران است گفته است: دشمنان حملات زیادی از این ناحیه به دستگاه قضایی ما وارد می کنند. این در حالی است که برابر نص صریح قرآن قصاص مایه حیات است و نمی توان آن را نادیده گرفت.
به گزارش «تسنیم» معاون فرهنگی قوه قضاییه روز چهارشنبه ۲۳ دی با بیان این مطلب افزود: تنها راه پیشرفت مسایل حقوق بشری کشور در عرصه بین اللملی این است که باید نگاه اسلامی و خدایی خود را با چنان قوتی در دنیا تبلیغ کنیم که به رسمیت شناخته شود.

* در همین زمینه : حق قصاص نص صریح قرآن است

«هادی صادقی» هم‌چنین با اشاره به بحث افزایش طلاق در کشور علت این مساله را افزایش ازدواج های مدرن دانست و اظهار داشت: در ۱۰ سال گذشته نسبت ازدواج و طلاق ۱۰ به ۱ بود که این آمار امروز به نسبت ۳ به ۱ نزدیک شده است، یعنی در برابر هر ۳ ازدواج یک طلاق در کشور رخ می دهد.
وی به کاربردن اصطلاح «ازدواج سفید» در مورد مردان و زنانی که بدون علقه زوجیت با هم زندگی می کنند را کاربردی غلط دانست و افزود: لطفن به هیچ‌وجه برای این امر نامبارک از واژه ازدواج سفید استفاده ننمایید، چرا که این عمل نه ازدواج محسوب می شود و نه سفید است و پیشنهاد می کنم عبارت «همباشی سیاه» را جایگزین آن نمایید.
معاون فرهنگی قوه قضاییه هم‌چنین برابری حقوق زن و مرد را امری غلط خواند و اظهار داشت: حقوق زن و مرد شبیه به هم نیست، بلکه متعادل است و باید عدل و انصاف در حقوق زن و مرد رعایت شود.

۱۳۹۴ دی ۲۷, یکشنبه

جمهوری اسلامی رتبه « نهم » در گزارش لیست جفا برمسیحیان ۲۰۱۵


این گزارش  از واقعیت ی جالب اما نه خیلی شگفت انگیز پرده برمی دارد و آن واقعیت این است که : “اسلامگرایی افراطی در حال رشد است. ۹ کشور از ۱۰ کشور صدر جدول که بیشترین جفا را به مسیحیان سراسر دنیا می رسانند کشور های اسلامی هستند.


به گزارش خبرگزاری ها ، ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﺴﯿﺤﯽ (OpenDoors)  “درهای باز” (سازمانی که حامی کلیسا های جفا دیده در سراسر جهان است) ، با انتشار ﻟﯿﺴﺘﯽ، ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﮐﺸﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﺴﯿﺤﯿﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺗﺤﺖ ﺁﺯﺍﺭ ﻭ ﺍﺫﯾﺖ ﻗﺮﺍﺭ دارند نام برد.
ﺩﺭ گزارش سالانه ﻟﯿﺴﺖ سال ۲۰۱۵ ، جمهوری اسلامی ﺩﺭ ﺭﺩﻩ ﻧﻬﻢ ﻭ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﺩﻩ چهارم ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﻣﺴﯿﺤﯽ ﺳﺘﯿﺰ ﺟﺎﯼ گرفته اند.
به گفته ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﺴﯿﺤﯽ ﺩﺭﻫﺎی ﺑﺎﺯ ، ﻟﯿﺴﺖ ﺟﺪﯾﺪ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ بررسی های آماری سال گذشته است. بر پایه این گزارش در سال ۲۰۱۵ میلادی بیش از ٧۴٠٠ مسیحی تنها به جرم مسیحی بودن کشته شده اند. در همین زمان نیز بیش از ٢۴٠٠ کلیسا تخریب شده است.
سازمان مسیحی درهای باز، جمهوری اسلامی ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺗﺒﻪ « ﻧﻬﻢ » ﺍﯾﻦ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﮐﺸﻮﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
در لیست سالانه منتشره (سال گذشته) جفا بر مسیحیان در سال ۲۰۱۴ جمهوری اسلامی ایران در رتبه «هفتم» قرار داشت و اختصاص رتبه «نهم» در آغاز سال ۲۰۱۶ برای کارنامه حکومت جمهوری اسلامی بدین معنا نیست که وضعیت مسیحیان در ایران بهبود یافته بلکه جفا و آزار و مسیحیان در دیگر کشورهای بخصوص اسلامی شدت یافته است . حضور کشورهای در لیست ۲۰۱۵ که عمومن اسلامگرایان افراطی در آن فعالیت دارند گویای این مطلب می باشد .
ﺑﺎ ﺍﯾﻨﺤﺎﻝ جمهوری اسلامی ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺩﺭ بین ١٠ کشور نخست این لیست است.
کره شمالی به عنوان کشور کمونیستی منزوی در دوازده سال گذشته همچنان در رتبه اول جدول کشورهای آزار دهنده به مسیحیان قرار دارد. به طوری که به همراه داشتن حتی یک انجیل میتواند به مسیحی بودن شخص دلالت داشته و عواقبی نظیر اعدام یا زندان برای شخص و تمام خانواده اش را به همراه داشته باشد. تخمین زده میشود که در این کشور بین ۵۰۰۰۰ تا ۷۰۰۰۰ مسیحی در کمپ های کار اجباری و در وضع اسف بار نگهداری میشوند. رژیم کره شمالی از مسیحیان به عنوان حربه در رقابت با کشورهای غربی استفاده می کند.


* در همین زمینه : کره شمالی کشیش کانادایی را به حبس ابد محکوم کرد»

حضور پررنگ کشورهای اسلامی در این لیست نکته ویژه این لیست است. بیشتر ده کشور نخست این لیست را دولت های مسلمان تشکیل می دهند. اسلام‌گرایی و گسترش فعالیت گروه‌های افراطی در نقاط مختلف جهان، با تشدید آزار و سرکوب اقلیت‌های دینی و مسیحیان همراه بوده است. در ۴۰ کشور از ۵۰ کشوری که مورد بررسی قرار گرفته‌اند، تندروهای اسلام‌گرا حضور فعال دارند.
 واقعیت این است که : “اسلامگرایی افراطی در حال رشد است. ۹ کشور از ۱۰ کشور صدر جدول که بیشترین جفا را به مسیحیان سراسر دنیا می رسانند کشور های اسلامی هستند. ۳۸ کشور نیز از کل ۵۰ کشور شرایط اسلامگرایی افراطی دارند.”
در گزارش منتشره کشور عراق نیز در رتبه دوم این لیست جای دارد، سال گذشته وقتی داعش (دولت اسلامی)‌ با گردن‌ زدن – و حتی صلیب کشیدن- اعلام خلافت کرد، هزاران مسیحی از ترس فرار کردند.دولت اسلامی می‌خواهد برداشت خود از اسلام را تحمیل کند و قسم خورده منطقه را از کافران پاک کند و برای این کار مسیحیان و بقیه اقلیت‌ها را هدف گرفته است.
کشور اریتره که یک دیکتاتوری اسلامی است در رتبه سوم این لیست قرار گرفته است. ﺍﺭﯾﺘﺮﻩ ﺍﺯ ﺭﺩﻩ ﻧﻬﻢ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۲۰۱۴ ﺑﻪ ﺭﺩﻩ ﺳﻮﻡ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۲۰۱۵ صعود کرد این امر ﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺑﺪﺗﺮ ﺷﺪﻥ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﻣﺴﯿﺤﯿﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ دارد.
ﺩﺭ ﺧﺎﻭﺭﻣﯿﺎﻧﻪ حضور گروه تروریستی دولت اسلامی (ﺩﺍﻋﺶ) ﺩﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﻭ ﺳﻮﺭﯾﻪ باعث ﺧﺮﻭﺝ بخش عمده ای از جمعیت مسیحی خاورمیانه ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. بر پایه ﺍﯾﻦ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺁﺯﺍﺭ ﻭ ﺍﺫﯾﺖ مسیحیان ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﯾﻘﺎ ﺑﻪ ﻭﯾﮋﻩ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺟﻨﻮﺏ ﺻﺤﺮﺍﯼ ﺁﻓﺮﯾﻘﺎ که تحت کنترل دولت های مسلمان یا گروه های اسلامگراست ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺭﺷﺪ ﺍﺳﺖ.
“مسئله جفا بر مسیحیان در کل در تمامی دنیا به طرز ناراحت کننده ای رو به رشد است. یکی از مهمترین عواملی که به چشم میخورد این است که کشورهای بیشتری که اکثرن هم اسلامی هستند به سمت ناپایداری و تبدیل شدن به دولت هایی در جهت عدم پیشرفت و ترقی پیش می روند و در مواردی حتی ناپایدار و به سوی پس رفت هستند. برای مثال از کشورهای سومالی، افغانستان و پاکستان و سوریه می توان به عنوان کشورهای ساکن و بدون پیشرفت یاد کرد. این موضوع باعث بروز سختی هایی می شود که حتی سخن گفتن در مورد آن نیز دشوار خواهد بود. دلیل آن هم این است که در کشور های عقب مانده رسانه ای مختص برای مسیحیان وجود ندارد که از طریق آن نگرانی های سیاسی خود را مطرح کنند. آنها تنها می توانند نگرانی های خود را از طریق دعا و بطور روحانی بیان کنند و از طریق کلام خدا قوت قلب یابند.”

مبادله ایران و امریکا ؛ و آزادی کشیش زندانی « سعید عابدینی »


در راستای مصوبات شورای عالی امنیت ملی ایران و مصالح کلی نظام چهار زندانی ایرانی دو تابعیتی از جمله مسیحی سعید عابدینی ظرف روز جاری در چهار چوب مبادله زندانیان آزاد شدند.”
به گزارش خبرگزاری ها در حالی که گفته می‌شود بخشی از مذاکرات جان کری و محمدجواد ظریف به مبادله زندانیان ایران و آمریکا اختصاص داشته است، عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران گفته است که آزادی زندانی‌های “دوتابعیتی” در ایران “در راستای مصوبات شورای عالی امنیت ملی ایران و مصالح کلی نظام” صورت گرفته است.این افراد ظرف روز جاری شنبه ۲۶ دی ماه ۱۳۹۴ ( ۱۶ ژانویه ۲۰۱۶) در چهار چوب مبادله زندانیان آزاد شدند.”
کشیش سعید عابدینی از نوکیشان مسیحی، جیسون رضاییان خبرنگار واشنگتن پست،امیر حکمتی و نصرت‌الله خسروی رودسری چهار ایرانی دو تابعیتی آزاد شده از زندان های ایران هستند.
خبرگزاری دولتی ایران، ایرنا نام زندانی‌های آزادشده در آمریکا را نادر مدانلو، بهرام مکانیک، خسرو افقهی، آرش قهرمان، تورج فریدی، نیما گلستانه و علی صابونچی معرفی کرده است.

* در همین زمینه : جان کری خواستار آزادی فوری آمریکایی‌های زندانی در ایران شد

یک مقام آمریکایی به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفته است که توافق بر سر تبادل این زندانی‌ها بعد از ۱۴ ماه مذاکره “در ۲۴ ساعت گذشته” به دست آمده است.
به گفته مقام‌های ایرانی و آمریکایی دولت سوئیس در مبادله زندانی‌ها نقش ایفا کرده است.
خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز گفته است که هر چهار آمریکایی ایرانی‌تبار آزاد شده و با پرواز هواپیمایی سوئیس از کشور خارج شده اند.
نغمه عابدینی همسر کشیش سعید عابدینی نیز در توییتر خود آزادی سعید را تایید کرده است.

* در همین زمینه : قانونگذاران کشورهای جهان خواستار آزادی کشیش سعید عابدینی شدند

شورای عالی امنیت ملی ایران به ریاست رییس جمهوری، حسن روحانی، و تحت نظارت رهبر جمهوری اسلامی ایران، ایت الله خامنه ای، تصمیم گیری می کند.
در طی یکسال اخیر و در کنار مذاکرات هسته ای ایران و آمریکا، بارها بحث درخواست آزادی زندانیان آمریکایی دوتابعیتی در ایران مطرح شده اما مقام های ایران پاسخ مشخصی به آن نداده بودند. بعد از توافق هسته ایی ایران و جامعه جهانی، موضوع زندانیان ایرانی-آمریکایی به مساله ای مهم بین دو کشور تبدیل شده است.

* در همین زمینه : آزادی کشیش سعید عابدینی در سایه توافق هسته ایی ؟!

در زمان طرح بررسی توافق هسته ای با ایران در کنگره آمریکا، سناتورها و نمایندگان جمهوری خواه کنگره آمریکا بارها دولت این کشور را به کوتاهی در قبال آزادی آمریکایی های زندانی در تهران متهم کردند.

* در همین زمینه : احتمال آزادی کشیش سعید عابدینی در صورت آزادی شهروندان ایران در آمریکا

سعید عابدینی در جریان سفری که «برای بازدید از خانواده و پیگیری تاسیس یک پرورشگاه» به ایران داشته است، از ۵ مهر ماه ۱۳۹۱ در زندان اوین در حبس بود. پس از بازداشت ” سعید ” همسر وی در این باره گفته بود : « سعید زمانی که در ایران بسر می بُرد با ایمان و گرویدن به مسیحیت از منظر جمهوری اسلامی خود تبدیل به یک مجرم شد».
اولین جلسه دادگاه « سعید عابدینی » از نوکیشان مسیحی مقیم امریکا صبح روز دوشنبه سوم بهمن ماه ۱۳۹۱ ( ۲۲ ژانویه ۲۰۱۳) بطور غیرعلنی به ریاست قاضی پیرعباسی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران برگزار شد.
دادگاه اتهام این نوکیش مسیحی را « تشکیل کلیساهای خانگی به قصد برهم زدن امنیت کشور و تبانی جهت ارتکاب جرم» عنوان  و وی را به هشت سال حبس محکوم کرد.